به قلم : مرتضی سورانه

استانداری محترم مرکزی در اقدامی تحسین برانگیز با دعوت از عناصر فعال جریانات سیاسی به جلسات هم اندیشی با محور توسعه و پیشرفت و در راستای برنامه‌های دولت تدبیر و امید قدم در راهی نهاده که حاکی از بیم است و امید.
امید به اینکه با تجمیع فعالان عرصه سیاست دور یک میز و زیر یک سقف (با تسامح به محال بودن اجتماع دو نقیض) بحث حول محور توسعه اقتصادی و رفاهی منجر به فراموشی یا کاهش تعارضات و همدلی و هم‌افزایی شده، زمینه تفاهم، تعامل و همکاری تا اندازه‌ی خسبیدن دو درویش در یک گلیم فراهم گردد، ( همانانی که تا دیروز در یک اقلیم نگنجیدند)‌ !‌!
و آرزو این است که در عاقبت کار خشنودی مدیران سیاسی و رستن جناح‌ها از تخاصم و منازعات که حاصلی جز خاکستر نداشته، به بار آید‌!
اما بیم نگارنده این است که مدیران سیاسی استان نخواهند یا نتوانند یا ندانند که چگونه از ترکیب علمی عناصر سرمایه اجتماعی گروه‌ها و احزاب و سازمان‌های نیک‌اندیش مردم‌نهاد در وجه احسن استفاده کنند تا آرزوهای برشمرده در بالا محقق گردد و سرکنگبین صفرا نیفزاید!
اهل نظر سرمایه را دارایی غیرملموس و غیراقتصادی تعریف کرده اند که ریشه در روابط اجتماعی بین افراد‌ ، گروه‌ها و سازمان‌ها دارد، و سرمایه‌دارترین افراد و جوامع را کسانی میدانند که از بیشترین سطح روابط اجتماعی پایدار و موثر و ارتباطات شبکه‌ای در جهت دستیابی به پیشرفت برخوردار باشند.
پس جای نگرانی دارد که این سرمایه اجتماعی چگونه به جریان افتد تا نه تنها ضایع و هدر نگردد، که زاینده‌ی ثروت، قدرت و رفاه گردد.؟
اندیشمندان عرصه علوم اجتماعی و خردورزان وادی سیاست اعتقاد دارند که سرمایه اجتماعی با شکل‌گیری شبکه‌ها و اثرگذاری آن‌ها بر زندگی افراد و گروه‌ها ، تنها از طریق مشارکت اجتماعی تحقق می‌یابد که این امر باعث کارآمدی اجتماعی شده و در سایه تسهیل اقدامات هماهنگ و کنش جمعی رخ میدهد تا هم سبب تعهد مدنی و ثبات سیاسی گردد و هم رونق اقتصادی ایجاد نماید.
و همان دانشمندان معتقدند که تحقق مشارکت مدنی در میان شبکه‌ها مستلزم وجود ارزش‌های مشترک و پایبندی و اعتقاد افراد و اعضای گروه‌ها به این ارزش‌های مشترک است.
آیا تیم مدیریت سیاسی استان برای بازتعریف و تقریب ارزش‍‌های مشترک گروه‌ها چاره‌ای اندیشیده است؟ و آیا اینجا نیست که اعتراف کنیم توسعه‌ی سیاسی سپس توسعه‌ی اقتصادی یا ....؟
مهم‌ترین عامل توفیق شبکه‌ها و تعامل و کنش آنان در میان افراد، گروه‌ها و سازمان‌ها ایجاد حس اعتماد است و آیا مدیران سیاسی اندیشیده اند و اعتقاد دارند که اعتمادسازی و اعتباربخشی باعث کارآمدی و تداوم رابطه‌ها می‌شود؟ آیا برای این نگرانی که نکند تجمیع عناصر و فعالان بعضا متضاد، مصرف مقطعی داشته و تاکتیک مدیریت سیاسی است! پاسخی دارند؟ و از آنجایی که عنصر اعتماد می‌تواند رابطه و تعامل گروه‌ها و سازمان‌ها را به یک چک پول اعتباری قابل خرج کردن در آینده تبدیل سازد و خمیرمایه‌ی ماندگاری و اثربخشی به هزینه گرفتن سرمایه‌های انسانی و عمر ارزشمند آنان باشد! وگرنه در جواب هدردادن ساعت‌ها عمر یا اعتماد این سرمایه ارزشمند چه کسی پاسخگوست؟
بنابراین استانداری محترم با ایجاد بستر مناسب برای تولید یا بازتولید و تثبیت مولفه‌های سرمایه اجتماعی می‌تواند درکنار تدبیر و دوراندیشی، امید به ایجاد زمینه‌ی توسعه‌ی اقتصادی و رفاهی را از رهگذر تعامل سازنده‌ی افراد و جریانات فراهم سازد........ که آنم آرزوست.